جریان مال ۲۳ سال پیشه!
من ۱۰ سالم بود. تازه از پاکستان اومده بودیم. خونمون تو خیابون آذر بود.
خیابون آذر، یکی از قدیمی ترین خیابانوهای قم به حساب میاد.
قم چند تا خیابون قدیمی و اصیل داره، خیابون آذر، خیابون چهارمندون، خیابون باجک، خیابون امام، و ..
صبح موقع اذان باید بیدار میشدم. یعنی بیدارم میکردن. چون باید میرفتم تو صف شیر و شیر میگرفتم.
از این شیرای شیشه ای پگاه بود دونه ای ۵۰تومن و به هر نفر ۲ تا شیر میدادن فقط !
مردم صبح زود میومدن کنار مغازه هایی که سهمیه شیر صبحگاهی داشتن صف میبستن تا بتونن دو تا شیر بخرن و ببرن خونه.
فکر کنم ما وضعیت مالیمون ضعیف بود ، وگرنه میتونستیم هر موقع بخوایم بریم از علی آقا، لبنیاتی سر کوچمون شیر آزاد بخریم.
آره وضعمون خوب نبود چون من تا سوم راهنمایی هر سال کیف سال پیش داداشمو بر میداشتم و عابد هم کیف سال پیش منو!
فکر کنم کلا تا سوم راهنمایی من ۱ دونه کیف برای خود خودم خریدم ، بقیش کیف داداش بزرگم بود .