معلم ایرانی

معلم ایرانی

دل نوشته های یک معلم زبان
معلم ایرانی

معلم ایرانی

دل نوشته های یک معلم زبان

بچه دار نشیم!


بچه دار نشیم

منبع:سایت سفیر

00:00
00:00

یه بار برین تو آشپزخونه و ظرفایی که توش چای، لوبیا، نخود، شکر و این چیزا هست رو نگاه کنید.

خونه ی شما هم احتمالا این چیزا یا تو ظرف بستنی پلاستیکی کاله است، یا تو شیشه های مربا و عسله ، یا تو یه ظرف دیگه ایه که قرار بوده بعد از استفاده بندازیم دور.

شاید شما هم وقتی شامپو تموم میشه، دوباره توش آب گرم میریزین و تا ۱ ماه با همون آب شامپو زندگیتون رو ادامه میدین.

وقتی صابونمون لاغر و نحیف میشه، بجای اینکه بندازیم دور، میچسبونیم به صابون جدید و اینقدر استفاده میکنیم تا داخل صابون جدید حل بشه

به شیرای زیر دوش حموممون که همیشه یه جوراب زنونه آویزونه 

 یه بار برین تو آشپزخونه و ظرفایی که توش چای، لوبیا، نخود، شکر و این چیزا هست رو نگاه کنید.

خونه ی شما هم احتمالا این چیزا یا تو ظرف بستنی پلاستیکی کاله است، یا تو شیشه های مربا و عسله ، یا تو یه ظرف دیگه ایه که قرار بوده بعد از استفاده بندازیم دور.

شاید شما هم وقتی شامپو تموم میشه، دوباره توش آب گرم میریزین و تا ۱ ماه با همون آب شامپو زندگیتون رو ادامه میدین.

وقتی صابونمون لاغر و نحیف میشه، بجای اینکه بندازیم دور، میچسبونیم به صابون جدید و اینقدر استفاده میکنیم تا داخل صابون جدید حل بشه

به شیرای زیر دوش حموممون که همیشه یه جوراب زنونه آویزونه

عمرا اگه خمیر دندونمون رو بعد از تموم شدن دور بریزیم، اینقدر گلوی این سیاه بخت بیچاره رو فشار میدیم که اگه خمیر دندون هم نداشته باشه، مجبور بشه یکم تولید کنه تا این همه تلاش ما برای فشار دادن گلوش هدر نره!

مسواکمون مگه گم بشه که بریم یکی دیگه بخریم. تازه اگه ببینیم رنگ سفید پلاستیکای مسواک مثل دندونامون زرد شده، ازش به عنوان برس برای تمیز کردن وسایل دیگه استفاده میکنیم.

زیر پیرهنی و لباسای زیر کلا میپوسن ولی بازم دور نمیندازیم، نهایت برای گرد گیری و تمیز کردن کف خونه ازشون استفاده میکنیم.

حتی به استخونهای آبگوشت هم رحم نمیکنیم ، یا توش فوت میکنیم یا اینقدر سرشو میزنیم تو پشقاب که دل و روده ی استخون هم بیاد بیرون..

احتمالا یه جای آشپزخونه یا بالکن، یه پلاستیک بزرگ دارین که توش کلی پلاستیک دیگه قرار داره، دور نمیریزیم .

دیگه نرم سراغ انباری که یه جورایی مثل موزه ی خاطرات خانوادگی میمونه.

 

نمیگم این چیزا خوبه یا بده،‌فقط تعجب میکنم.

ما کی یاد گرفتیم که از این چیزا اینقدر خوب و با دقت استفاده کنیم؟

 

نمیدونم چی باعث شده که ما بیشترین ارزش رو به بی ارزشترین چیزها بدیم!

پیتر دراکر یه جمله ای داره که یکی از ۱۰۰ جمله ی موردعلاقه ی من به حساب میاد:

There is nothing so useless as doing efficiently that which should not be done at all.

هیچ کاری بی ارزشتر از این نیست که یه کاری رو با بهره وری تمام انجام بدی، در حالی که اون کار اصلا نیازی نیست انجام بشه!

دقیقا مثل کارایی که‍ خیلی از ماها به عنوان مردم این جامعه تو زندگی شخصیمون انجام میدیم و دولت که تو زندگی اجتماعی ما انجام میده.

بعد از خودم میپرسم، مگه ما ضرب المثلی نداریم که میگه:

چون که ۱۰۰ آمد ۹۰ هم پیش ماست؟

مگه این ضرب المثل به این معنی نیست، اگه کسی جزیی ترین و بی ارزشترین کارها رو هم با دقت انجام بده، پس حتما کارهای مهم رو با دقت چندین برابر انجام میده؟

خوب وقتی ما حتی از مسواک و زیر پیرهنمون به بهترین نحو استفاده میکنیم، یعنی از بقیه ی چیزهایی که خیلی مهمتر هستن با دقت خیلی بیشتر داریم استفاده میکنیم دیگه؟!

درسته؟

نه. درست نیست.

چرا؟

جواب این سوال منو آقای Charles de Montesquieu فیلسوف و سیاستمدار بزرگ فرانسوی ۲۶۰ سال پیش داده.

useless laws weaken the necessary laws.

قوانین بیهوده، باعث تضعیف قوانین حیاتی میشه!

وقتی سرمون بیش از اندازه گرم چیزهای بی ارزش باشه، روز به روز چیزهای با ارزش ضعیف تر میشن.

واقعیته.

 

همین موبایلی که دستتون هست رو نگاه کنید. فکر میکنید چقدر این موبایل توانمنده؟

این ضرب المثل رو شنیدید که میگن:

مگه میخوای آپولو هوا کنی؟

Apollo در واقع ماهواره ی فضا پیمایی بود که با همکاری دانشگاه MIT آمریکا و NASA ساخته شد و تونست برای اولین بار در سال ۱۹۶۹ انسان رو به ماه ببره.

کامپیوتری که داخل آپولو نصب شد اسمش AGC بود یا همون Apollo Guidance Computer.

اگه گوشی موبایلتون از سری موبایلهای سامسونگ یا اپل جدید باشه، میخوام یه جمله ی مقایسه ای بگم که هوش از سرتون بپره.

قدرت پردازنده ی موبایلهای مدرن امروز، ۱۲۰ میلیون برابر بیشتر از کامپیوتریه که آپولو رو به ماه برد!!!

اگه از این به بعد کسی بهتون گفت : مگه میخوای آپولو هوا کنی؟

بهش بگید: با همین موبایلم میتونم ۱۲۰ میلیون آپولو رو در آن واحد هوا کنم!!!!

حالا سوال من اینه:

شما از این قدرت پردازنده ی موبایلتون چه استفاده ای میکنید؟

آپولو هوا کردن که شوخیه، ‌ما حتی نمیتونیم از قسمت تقویم و ایمیلش درست استفاده کنیم.

واقعا روز به روز هر چیزی که ذاتا ارزشمندتره برای ما بی ارزشتر میشه و هر چیزی که بی ارزشه،‌ارزشمند تر.

جای انتشارات و مغازه های کتابفروشی، فلافل فروشی های زنجیره ای باز میشه،‌ موزه هامون بسته میشن و جاشون پاساژ ساخته میشه،‌ خونه های قدیمی و باستانیمون خراب میشن تا جاشون بنگاه ماشین افتتاح بشه،‌ متخصصین رشته های کامپیوتر و فلسفه و علوم انسانی کمترین شغل رو تو جامعه پیدا میکنن ولی به جاش ،‌ اگه کسی بلد باشه زالو بندازه یا حجامت کنه به اندازه ی یه دکتر متخصص زیبایی درآمد کسب میکنه!!!

به نظرتون ارزشمندترین دارایی تو کشور ما چیه؟!!

تو ایران و کشورهای جهان سوم ممکنه این سوال جوابهای زیادی داشته باشه ولی تو نروژ و کشورهای دیگه ی پیشرفته ،‌ جواب این سوال یک کلمه است: بچه.

هر خانمی که ۱ ماه از بارداریش بگذره خودشو به بیمارستان معرفی میکنه و یه کارت مخصوص به همراه یه کد اشتراک دریافت میکنه.

۲ دکتر متخصص زنان و ۱ دکتر روانشناس تا روز تولد بچه ،‌ هر ماه این مادر آینده رو چک آپ کامل میکنن و تمام اتفاقات و تغییراتی که ممکنه یک زن باردار در این دوران تجربه کنه رو بهش میگن.

یه متخصص تغذیه هم کارت رژیم غذایی برای اون مادر آماده میکنه و تمام دستورات غذایی رو به صورت کامل یاد میده.

چه مادر و پدر بچه فقیر باشن چه پولدار، بچه حتما باید در بیمارستان بدنیا بیاد.

دو روز بعد از تولد نوزاد، یه پرستار میاد خونتون و ۲ ساعت کامل در مورد تغذیه ،‌و نگهداری از نوزاد ، نحوه ی شیر دادن، لباس پوشوندن، حموم بردن، و رفتارهای نوزاد آموزش میده.

وقتی یه مادر تو نروژ ( و بسیاری از کشورهای پیشرفته ) بچه به دنیا میاره،‌۱۳ ماه مرخصی با حقوق کامل میگیره.

هم پدر میتونه این مرخصی رو درخواست کنه و هم مادر،‌ و هم هر دوی اونها!

اگر هر کدوم از والدین نوزاد بیکار باشن، دولت 80 هزار کرون نروژ ( تقریبا ۱۰ هزار دلار) بابت نگهداری از بچه پرداخت میکنه. و اگر، هم پدر و هم مادر بیکار باشن دولت ۱۶۰ هزار کرون به این خانواده پرداخت میکنه تا بتونن بچشون رو بزرگ کنن!

بعد از تولد نوزاد، رابطه ی شما با بیمارستان همچنان ادامه پیدامیکنه.

پدر و مادر موظفن ماهی ۲ ساعت نوزاد رو به بیمارستان ببرن و بیمارستان علاوه بر بررسی دقیق وضعیت جسمی و روحی نوزاد به والدین آموزش های پیشرفته تری در خصوص مراقبت از بچه ارایه میکنه.

وقتی بچه ۱ ساله شد، متخصص روانشناس در جلسه ای با پدر و مادر نوزاد، به اونها میگه:

تبریک میگم،‌بچه ی شما وارد مرحله ی یادگیری شده.

هر آینده ای که برای بچتون متصور هستین در عرض ۲ سال،  طرح اولیه ی اون میتونه در کودک نقش ببنده.

روانشناس ادامه میده:

اگر میخواین بچتون منظم بار بیاد، از همین امروز هر دوی شما منظم باشین.

اگر میخواین بچتون مهربون باشه، با همدیگه و با دیگران مهربون باشید.

اگر میخواین بچتون عصبی و بی بند و بار بشه، با هم دیگه دعوا کنید و بی بند و بار باشید.

اگر میخواین بچتون هنرمند باشه، از همین الان عاشق هنر بشید .

در ادامه میگه:

بچه ی شما کپی رفتارهای شما میشه ، پس هر آینده ای برای بچتون متصور هستین، همین امروز خودتون تمرین کنید.

روانشناس باز هم ادامه میده و میگه:

به هیچ وجه ساعات تغذیه ی نوزاد و کودک رو تغییر ندید، اگر نصف شب بلند شد و شروع کرد به گریه کردن، به هیچ عنوان بهش شیر یا غذا ندین.

فقط کافیه ۱ بار بخاطر گریه ی بچه دلتون بسوزه و بهش شیر یا غذا بدین،‌ بچه همونجا اهمیت و امتیاز گریه کردن رو درک میکنه و تا آخر زندگی با همین روش ازتون سو استفاده میکنه.

فردا با گریه، قهر و فیلم بازی کردن به تمام خواسته های غیر منطقیش میرسه و نه فقط شما رو عذاب میده بلکه به یک معظل اساسی در جامعه تبدیل میشه.

وقتی پدر و مادر بر میگردن سر کار ،‌ بچه رو در Day Care Center یا همون مراکز نگهداری روزانه ثبت نام میکنن.

دولت کنترل بسیار شدیدی بر مراکز نگهداری روزانه داره، تمام مربیهای این مراکز باید مدرک ویژه داشته باشن.

داخل تک تک فضاها و همچینین حیاط و بیرون این مراکز دوربینهای مجهز و متصل به سیستم مرکزی پلیس نصب شده و تمام رفتارها و آموزشهای مسولین این مراکز به دقت کنترل میشه.

از همون دوران کودکی،‌مربی ها موظفن در مورد حریم خصوصی، آموزش بدن.

به بچه ها تفاوت Good Touch & bad Touch یا به اصطلاح نوازش خوب و نوازش بد رو یاد میدن.

در نروژ هیچ غریبه ای حق نداره بچه ای رو نوازش کنه ، امکان نداره مثل اینجا بتونید یه بچه رو فقط به خاطر اینکه خیلی با نمکه و یا موهاش قشنگه بغل کنید و یا لپشو بکشید !

وقتی بچه ۶ سالش شد باید در مدرسه ثبت نام کنه،‌ داخل مدارس هم مرکز نگهداری روزانه وجود داره و بچه هایی که پدر و مادرشون بعد از کار قراره بیان دنبالشون بعد از مدرسه در این مراکز میمونن تا وقتی پدر و یا مادر بیاد و بچه رو تحویل بگیره.

قوانین مدرسه در کشور نروژ اینقدر مفصل و جذابه که باید یه مقاله ی مفصل جداگانه براش بنویسم.

فقط یه اشاره کنم که اگر،‌یکی از مربیان و یا کارمندان مدرسه، ببینه بچه ای رفتار نادرستی با همکلاسی ها و یا خودش داره،‌و کتبا این رفتار رو به مدیر مدرسه گزارش نکنه تا ۲ سال زندانی میشه!!!

بچه ها تا کلاس چهارم ابتدایی حق ندارن از مدرسه تا خونه تنها برن و حتما باید پدر ،‌مادر و یا وکیل اونها بیاد دنبالش.

از کلاس هفتم، آموزشهای تخصصی در مورد جنیست و تفاوتهای جنسی بچه ها شروع میشه و درباره ی سیتسم بدن و تغییرات اون در سالهای پیش رو باهاشون صحبت میشه.

اگر والدین،  بچه هاشون رو تو پارک یا مراکز خرید تنها بزارن و یا گم بکنن، پلیس پدر و مادر رو دستگیر میکنه و اگه احساس کنه پدر و مادر در نگهداری از بچه دقت لازم رو ندارن ،‌حق سرپرستی بچه رو برای چندین سال ممکنه ازشون بگیره و تحویل مراکز ویژه ی دولتی بده.

 

ولی چرا این همه هزینه و تلاش باید انجام بشه؟

مگه سیستم ما چشه؟

تفاوت سیستم اونها و ما در همینه.

دولت نروژ، مهمترین دارایی کشور رو بچه های اون کشور میدونه و نه چیز دیگه ای.

اونا فهمیدن اگه میخوان همیشه روی رأس هرم موفقیت و سعادت زندگی کنن باید به فکر بچه هاشون باشن.

برای همین دولت و جامعه قبل از تولد تا سن ۱۸ سالگی از تک تک بچه های این کشور مراقبت میکنه و اونها رو زیر نظر داره.

مردم نروژ هم هیچ وقت بدون برنامه ریزی و آمادگی کامل بچه دار نمیشن.

یه زوج نروژی، ساعتها و روزها در مورد بچه دار شدن با هم مشورت میکنن، پیش مشاور میرن، خودشون رو آماده میکنن و تا وقتی مطمأن نشدن که میتونن این مسولیت بزرگ رو قبول کنن و از پسش بر بیان،‌هیچ وقت بچه دار نمیشن.

 

من نمیخوام بیشتر از این توضیح بدم و آمار نگران کننده ای که از دوستان متخصصم جمع آوری کردم اینجا بیان کنم و باعث نگرانی بشم اما واقعا اگه قراره اینجوری از بچه هامون مراقبت کنیم و اینجوری تربیتشون کنیم بهتره بچه دار نشیم!

pedophilia یا همون کودک آزاری جنسی، و Incest یا همون زنای با محارم در میان خانواده هامون بیداد میکنه.

ریشه های عصبی بودن و کسب رتبه ی عصبانی ترین مردم دنیا به دوران کودکی بر میگرده.

بی انگیزگی، ذهنیت منفی و رفتارهای مجرمانه ای که روز به روز در میان نوجونها داره پر رنگ تر میشه، به حوادث دوران کودکی مربوط میشه.

کاش پدر و مادرهای ما هم یاد بگیرن مهمترین داراییشون شامپو، صابون، غذا، کیسه های پلاستیکی ، فرش، مبلمان، پرده، تلویزیون، دماغ عملی و پول نیست.

مهمترین دارایشون فرزندانشونه و برای تربیت این فرزندان اول باید خودشون تربیت بشن.

امروز شنیدم یه کشتی از طلا تو کشورمون ساختن که روش قرآن کریم حک شده!

کاش به جای این همه تظاهر و نفاق یکم به روح قرآن توجه کنن.

چند وقت پیش هم خبر دار شدم نهج البلاغه ی مولای متقیان و فرمانروای کلام، با طلای ۱۸ عیار ساخته شده.

اگر دولتمردان ما که ساخت نهج البلاغه و قرآن با طلای ۱۸ عیار رو تشویق میکنن و برای رو نمایی از اون به صف می ایستن، یکبار نامه ی ۳۱ نهج البلاغه رو درست خونده بودن،‌ دست از این کارا بر میداشتن و به فکر مهمترن و با ارزشترین دارایی این کشور و این مکتب بودند که بی شک بچه های ما هستن.

 

در نامه ی ۳۱ همین نهج البلاغه حضرت به امام حسن فرمودند:

أَوْ یَسْبِقَنِی إِلَیْکَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَفِتَنِ الدُّنْیَا، فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ. وَإِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاْرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْء قَبِلَتْهُ. فَبَادَرْتُکَ بِالاْدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ، وَیَشْتَغِلَ لُبُّکَ، لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الاْمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَتَجْرِبَتَهُ، فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ، وَعُوفِیتَ مِنْ عِلاَجِ التَّجْرِبَةِ، فَأَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ، وَاسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْهُ.

 

…و پیش از آنکه هوا و هوس و فتنه هاى دنیا بر تو هجوم آورد و همچون مرکبى سرکش شوى به تعلیم و تربیت تو مبادرت کردم و از آنجا که قلب جوان همچون زمین خالى است و هر بذرى در آن پاشیده شود آن را مى پذیرد، پیش از آنکه قلبت سخت شود و فکرت به امور دیگر مشغول گردد گفتنى ها را گفتم همه اینها براى آن است که با تصمیم جدى به استقبال امورى بشتابى که اندیشمندان و اهل تجربه تو را از طلب آن بى نیاز ساخته و زحمت آزمون آن را کشیده اند تا نیازمند به طلب و جستجو نباشى و از تلاش بیشتر آسوده خاطر گردى، بنابراین آنچه از تجربیات نصیب ما شده، نصیب تو هم خواهد شد بى آنکه زحمتى کشیده باشى بلکه شاید پاره اى از آنچه بر ما مخفى شده با گذشت زمان و تجربه بیشتر بر تو روشن گردد.

 

خودمون رو تربیت کنیم و اگه آمادگیشو داشتیم ، بعد بچه دار بشیم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.